farhange.honare1
best
چهار شنبه 21 آبان 1393برچسب:, :: 13:52 :: نويسنده : farhange سخنان حکیمانه
ـ فرق است بین دوست داشتن و داشتن دوست. دوست داشتن امری لحظه ایست ولی داشتن دوست استمرار لحظه های دوست داشتن است.
- از دیگران شکایت نکن خودت را تغییر بده چرا که که برای محافظت از پای خود پوشیدن یک دمپایی آسانتر از فرش کردن کل زمین است
-گفت: چند سال داری؟
- زندگی همچون بادکنکی است در دستان کودکی که همیشه ترس از ترکیدن آن لذت داشتنش را از بین می برد -شاد بودن تنها انتقامی است که می توان از دنیا گرفت پس همیشه شاد باش
ـ امروز را برای ابراز احساس به عزیزانت غنمینت بشمار شاید فردا احساس باشد اما عزیزی نباشد ـ کسی را که امیدوار است هیچگاه ناامید نکن شاید امید تنها دارائی او باشد
ـ اگر صخره و سنگ در مسیر رودخانه زندگی نباشد صدای آب هرگز زیبا نخواهد شد
ـ هیچ وقت به خدا نگو یه مشکل بزرگ دارم به مشکل بگو من یه خدای بزرگ دارم
ـ دوست داشتن بهترین شکل مالکیت و مالکیت بدترین شکل دوست داشتن است
پنج شنبه 17 مهر 1393برچسب:, :: 12:53 :: نويسنده : farhange در این بخش آسمونی تعدادی جملات پندآموز تصویری را برای شما قرار داده ایم که از تجربه انسانهای بزرگ نقل شده است ، با ذخیره این تصاویر و ارسال آنها از طریق موبایل یا شبکه های اجتماعی این جملات را به دوستان خود نیز هدیه دهید.
پنج شنبه 17 مهر 1393برچسب:, :: 12:51 :: نويسنده : farhange
از کسی پرسیدند:« چند سال داری؟»
. . .
در خود به طلب هر آنچه خواهی که توئی. مولانا
. . .
چون جواب احمق آمد خامشی این درازی در سخن چون میکشی؟ مولانا
. . .
بگذار آبها ساکن شوند تا عکس ماه و ستاره ها را در وجود خود ببینی. مولانا
. . .
اندیشه کردن به این که چه بگویم، بهتر است از پشیمانی .مولانا
. . .
دراین خاک،دراین پاک،به جز عشق،به جزمهر،دگرهیچ نکاریم.مولانا
. . .
گر در طلب لقمه نانی نانی گر در طلب گوهر کانی کانی این نکته رمز اگر بدانی دانی هر چیز که اندر پی آنی آنی .مولانا
. . .
در پی هر گریه آخر خنده ای است.مولانا
. . .
ما در این انبار گندم می کنیم *گندم جمع آمده گم می کنیم می نیندیشیم آخر ما به هوش *کین خلل در گندمست از مکر موش موش تا انبار ما حفره زدست *وز فنش انبار ما ویران شدست اول ای جان دفع شر موش کن *و انگهان درجمع گندم کوش کن گرنه موشی دزد در انبار ماست *گندم اعمال چل ساله کجاست ریزه ریزه صدق هر روزه چرا*جمع می ناید در این انبار ما مولانا موش = نفس گندم = جان – روح انبار = جسم
. . .
بر قضای عشق دل بنهادهاند عاشقان در سیل تند افتادهاند یکدمی بالا و یک دم پست عشق گر به در انبانم دست عشق مولانا
. . .
سخن را چو بسیار آرایش کنند،هدف فراموش میشود. مولانا
. . .
کسی که ندای درونی خود را می شنود، نیازی نیست که به سخنان بیرون گوش فرا دهد. مولانا
. . .
گشاده دست باش ،جاری باش ،کمک کن (مثل رود) باشفقت و مهربان باش (مثل خورشید) اگرکسی اشتباه کردآن رابه پوشان (مثل شب) وقتی عصبانی شدی خاموش باش (مثل مرگ) متواضع باش و کبر نداشته باش (مثل خاک) بخشش و عفو داشته باش (مثل دریا ) اگرمی خواهی دیگران خوب باشند خودت خوب باش (مثل آینه ) مولانا
پنج شنبه 17 مهر 1393برچسب:, :: 12:50 :: نويسنده : farhange مردی که دلش میخواست بگه سیب می خواست برود، ولی چیزی او را پایبند کرده بود. می خواست بماند، ولی چیزی او را به سوی خود می کشید. می خواست بنویسد، قلمی نداشت، می خواست بایستد، چیزی او را وادار به نشستن می کرد .می خواست بگوید، لبان خشکیده اش نمی گذاشتند. می خواست بخندد، تبسم در صورتش محو می شد. می خواست دست بزند و شادی کند، ولی دستانش یاری نمی دادند. می خواست نفس عمیقی بکشد و تمام اکسیژن های هوا را ببلعد، اما چیزی راه تنفسش را بسته بود. می خواست آواز سر دهد، نغمه اش به سکوت مبدل شد. می خواست پنجره ی کلبه اش را باز کند و از دیدن زیباییها لذت ببرد ، اما با اینکه پنجره با او فاصله ای نداشت این کار برایش غیر ممکن بود. می خواست بی پروا همه چیز را تجربه کند ولی دیگر فرصتی وجود نداشت. می خواست پرنده ی زندانی در قفس را پرواز دهد ولی ناتوان بود. می خواست گلی بچیند و به کسی که به او خیره شده بود بدهد دستش جلو نمی رفت. می خواست به همه بگوید دوستشان دارد و عاشقشان است لبش گشوده نمی شد، می خواست ستاره های آسمان را بشمارد و هنگام عبور شهاب آرزو کند که کاش روزهای رفته بر گردند. آخر او عکسی در قابی کهنه بود که توان هیچ کاری را نداشت می خواست حداقل لبخندی به لب داشته باشد اما لبانش خشکیده بود. یادش افتاد کاش وقتی عکاس گفت "بگو سیب" از دنیا گله نمی کرد دلش می خواست اگر نمی تواند هیچ کاری بکند فقط بگوید سیب پنج شنبه 17 مهر 1393برچسب:, :: 12:49 :: نويسنده : farhange همیشه شاد باش و بخند هیچ چیز در دنیاارزش ناراحت شدن را ندارد، اگر باور نداری این مطلب را بخوان. چرا ناراحتی؟ ممکن است هرروز فقط با دو حالت رو به رو شوی وقتی که حالت خوب است یا وقتی که مریض هستی. اگر حالت خوب باشد که موردی برای ناراحتی وجود ندارد، اما وقتی مریض هستی، باز هم با دو حالت روبرو می شوی : حالت اول وقتی است که در حال خوب شدن هستی و حالت دوم وقتی است که داری از دنیا میری ! اگر حالت رو به بهبودی است که موردی برای ناراحتی وجود ندارد ، اما اگر در حال مردن هستی، باز هم با دو حالت روبرو می شوی یا به بهشت میروی یا به جهنم ! اگر به بهشت بروی که موردی برای ناراحتی وجود ندارد اما اگر به جهنم بروی ، آنجا دوستان زیادی در انتظارت هستند که حتی وقت نمی کنی برای آنها دست تکان بدهی ! پس همیشه شاد باش و بخند هرگز برای غروب کردن خورشید گریه نکن زیرا آن وقت، اشک هایت به تو مجال نمیدهند تا زیبایی های ستاره را ببینی. چند نکته 1. دل تنها عضوی است که با نگاه لمس می شود. 2. دل تاری است که وقتی بشکند بهتر می نوازد. 3. خدا را بخوان تا خدا تو را از خواندنی ها قرار دهد. 4. غرور از فرشته شیطان ، و تواضع از خاک ، انسان می سازد. 5. گرفتار گناه ، اسیر هر دو عالم است. 6. حقیقت رنگ کردن مردم عینکی شدن خود است. 7. زنی که جواهر است از جواهرات برای خویش بت نمی سازد. 8. چشم دروغگو بیشتر از معمول پلک می زند. 9. مطالعه یک کتاب تجربه یک زندگیست. 10. لبخند طاق نصرتی بر دروازه دل است. 11. کودکان خوبند اگر خلاف کردند بزرگترها را ادب کنید. 12. رابطه ای که با هوس شروع شود، با تنفر خاتمه می یابد. 13. چاله شکست پر است از انسان های تندرو. 14. دوست جدید دنیای جدید است. 15. همه از عشق دم می زنند اما عاشقان در سکوت می میرند. 16. هر کس در هنگام شکست ها نشکند پیروز است. 17. همه انسان ها در شهر خیال خویش اسطوره هایی منحصر به فردند. 18. زندگی ساختنی است نه گذراندنی. 19. جهان بزرگتر از آن است که با کار تو خراب شود با گناه خود را خراب نکن. 20. غرور انهدام است مغرور نباش. 21. ای انسان بمان برای ساختن و نساز برای ماندن. 22. امروز فرصتی است برای جبران دیروز و ساختن فردا. 23. ارزانترین و زیباترین آرایش صورت لبخند است. 24. بقا از آن خداست باور ندارید از گذشتگان بپرسید. 25. کسی که هدف های بزرگ دارد بزرگ می میرد. 26. در میدان عشق قاتل و مقتول محبوب یکدیگرند پنج شنبه 17 مهر 1393برچسب:, :: 12:48 :: نويسنده : farhange بنده و خدا بنده از خدا پرسید : این که از کودکی شان زود خسته می شوند و عجله دارند تا بزرگ شوند،بعد دوباره پس از مدتی آرزو می کنند که ای کاش کودک بودند . این که سلامت خود را از دست می دهند تا پول به دست آورند این که به گونه ای زندگی می کنند که گویی هرگز نخواهند مرد پس از خداوند پرسید : خداوند گفت : بیاموزند که فقط چند ثانیه طول می کشد تا زخم هایی عمیق در قلب کسانی که دوستشان داریم ایجاد کنیم، اما سال ها طول می کشد تا این زخم ها را التیام بخشیم. بیاموزند انسان هایی هستند که ما را دوست دارند فقط نمی دانند که چگونه احساساتشان رابیان کنند. بیاموزند که دو نفر می توانند با هم به یک نقطه نگاه کنند اما به همان یک نقطه دو دیدمختلف داشته باشند. بیاموزند کافی نیست که فقط دیگران را ببخشند بلکه باید بتوانند خود را نیز ببخشند. پس بنده بار دیگر از خداوند پرسید: و خداوند فرمود: پنج شنبه 17 مهر 1393برچسب:, :: 12:47 :: نويسنده : farhange یاد بگیریم اینگونه باشیم 1 - به مردم بیش از آنچه انتظار دارند بدهید و این کار را با شادمانی انجام دهید . یک دوست واقعی کسی است که دست شما را بگیرد و قلب شما را لمس کند .این پیام را پیش خود نگه ندارید. پنج شنبه 17 مهر 1393برچسب:, :: 12:46 :: نويسنده : farhange با عشق زندگی کن شخصی بود که تمام زندگیاش را با عشق و محبت پشت سر گذاشته بود و وقتی از دنیا رفت همه میگفتند به بهشت رفتهاست. آدم مهربانی مثل او حتماً به بهشت میرفت. در آن زمان بهشت هنوز به مرحله کیفیت فراگیر نرسیده بود. استقبال از او باتشریفات مناسب انجام نشد دختری که باید او را راه میداد نگاه سریعی به لیست انداخت و وقتی نام او را نیافت، او را به دوزخ فرستاد. در دوزخ هیچ کس از آدم دعوتنامه یا کارت شناسایی نمیخواهد، هرکس به آنجا برسد میتواند وارد شود.
آن شخص وارد شد و آنجا ماند. چند روز بعد، ابلیس با خشم به دروازه بهشت رفت و یقه پطرس قدیس را گرفت پطرس که نمیدانست ماجرا از چه قرار است پرسید چه شده است؟ ابلیس که از خشم قرمز شده بود گفت: آن شخص را که به دوزخ فرستادهاید آمده و کار و زندگی ما را به هم زدهاست؛ از وقتی که رسیده نشسته و به حرفهای دیگران گوش میدهد، در چشمهایشان نگاه میکند و به درد و دلشان میرسد حالا همه دارند در دوزخ با هم گفت وگو میکنند، یکدیگر را در آغوش میکشند و میبوسند. دوزخ جای این کارهانیست! بیایید و این مرد را پس بگیرید. وقتی راوی قصهاش را تمام کرد با مهربانی به من نگریست و گفت: پائولو کوئلیو پنج شنبه 17 مهر 1393برچسب:, :: 12:44 :: نويسنده : farhange متون ادبی بسیار زیبا (آموزنده و مفید)
شیطانی به شیطان دیگر گفت: آن مرد مقدس متواضع رانگاه کن که در جاده راه * *
مرد پلیدی، درآستانه مرگ، کنار دروازه ی دوزخ به فرشته ای برمی خورد. * *
شوالیه ای به دوستش گفت: بیا به کوهستانی برویم که خداوند در آنجا سکنی دارد. می خواهم ثابت کنم که خدا فقط بلد استاز ما چیزی بخواهد، در حالی که خودش به خاطر ما کاری نمی کند. پنج شنبه 17 مهر 1393برچسب:, :: 12:29 :: نويسنده : farhange شبي از شب ها، شاگردي در حال عبادت و تضرع وگريه و زاري بود. در همين حال مدتي گذشت، تا آن که استاد خود را، بالاي سرش ديد، که با
پنج شنبه 17 مهر 1393برچسب:, :: 11:54 :: نويسنده : farhange پـا بـه پـای کودکـی هایـم بیـا …
پـا بـه پـای کودکـی هایـم بیـا …
پا به پای کودکی هایم بیا قاه قاه خنده ات را ساز کن پا بکوب و لج کن و راضی نشو بچه های کوچه را هم کن خبر خاله بازی کن به رسم کودکی طعم چای و قوری گلدارمان مادری از جنس باران داشتیم یا پدر اسطوره دنیای ما قصه های هر شب مادربزرگ غصه هرگز فرصت جولان نداشت هرکسی رنگ خودش, بی شیله بود ای شریک نان و گردو و پنیر ! مثل تو دیگر کسی یکرنگ نیست حال ما را از کسی پرسیده ای؟ حسرت پرواز داری در قفس؟ سادگی هایت برایت تنگ نیست ؟ رنگ دنیایت هنوزم آبی است ؟ هرکجایی, شعر باران را بخوان باز باران با ترانه ، گریه کن ! ای رفیق روزهای گرم و سرد سروده دکتر مجدالدین میرفخرایی، متخلص به گلچین گیلانی
چند کودک با یکدیگر مشغول بازی بودند ، ناگهان زنی از دور پیدا شد و کودکی را از آن میان صدا کرد و لحظه ای چند با آن کودک نجوا کرد . پس از آن که کودک بازگشت هم بازی های او اصرار کردند که از صحبت او با آن زن مطلع شوند و به دور او حلقه زدند ! کودک از آن ها پرسید : آیا شما می توانید راز مهمی را پیش خود نگه دارید ؟! همه با صدای بلند فریاد کردند : آری ، آری ! کودک گفت : من هم همین طور !
شنبه 20 ارديبهشت 1393برچسب:, :: 17:4 :: نويسنده : farhange سلام عزیزم روزت مبارک ... روز ولادت علی ، روز مرد ، روز پدر ، روز تو روزت مبارک ... اخ دلم میخواست الان دم گوشت میگفتم روزت مبارک ... کاش میتونستم بیام پیشت بگم بهترینم روزت مبارک مهربانم ، جات خالیه .. عزیزم خیلی دلم گرفته ...انقدر دلم گرفته که تکه تکه شده .. لخته های خونش مدام داره میریزه درون وجودم فدات شم کجایی عزیزم کجایی ، اخ چقدر زود با خاک سرد پیوند و پیمان بستی.. اخ چقدر زود از یادت رفتم .. عزیزم چقدر زود مرا فراموش کردی... خوب ترینم ایا میدانی یکی روی این کره خاکی هر لحظه اش را با یادت سر میکند بهترینم میدانی یکی روی این خاک سر داره برات همین الان که مینویسه اشک میریزه .. ای کاش بودی ای کاش کنارم بودی تا سرم را روی شانه های پر احساست بگذارم اشک بریزم ، ببارم ببارم ... خوبترین احساس روی زمین چقدر زود اخ اخ ... این بغض لعنتی تمام افکارم را به هم ریخته مهربانم هنوز هم خوابی اخ بمیرم چقدر خسته بودی مهربان نازنینم چقدر خواب ، خسته نشدی چرا به سراغم نمیایی چرا جوابم را نمیدهی اشکهای مرا نمیبینی دست عجزم را نمیبینی چرا دستم را نمیگیری چرا به من نگاه نمیکنی اخ اخ .ای خدا... ادامه مطلب ... چهار شنبه 27 فروردين 1393برچسب:, :: 14:35 :: نويسنده : farhange
ادامه مطلب ... چهار شنبه 27 فروردين 1393برچسب:, :: 14:17 :: نويسنده : farhange
ادامه مطلب ...
خدای مهربانم ! گاهی لحظاتی هست..! که حسی ناب تمام وجودت را می نوازد ! ... حسی شگفت ! ... حسی بی نظیر ! حسی شبیه به معجزه . خدای مهربانم ! این حس هدیه ی توست به من ! این حس همان معجزه ی توست برای من ! خدایا ! تمام وجودم سرشار از شور و شعف شده است ... و تنها دلیل این حس ... ایمان به معجزه ی توست که خیلی زود با این معجزه قلبم را پر از شادی و خوشحالی می کنی ! خدایا ! بیش از عشق بر تو عاشقم ای مهربان ! ای خدای من ! ای قدرتمند متعال ! من ! چشم براهم ... مهربان خدای من !...ای قدرتمند متعال ! و ای ارحم الراحمین .
تمام حرف دلمو خلاصه میکنم:آقاجون خیلی دلم براتون تنگه بی شما زندگی معنی نداره. کاش .... سلام مولای مهربان من .. میدانستی تمام ثانیه های حضورم در هستی با حضورت در هستی - گره - خورده .. آنچنان با منی که گاهی خودم را هم فراموش می کنم .. نمی دانم من تو را بی نهایت دوستدارم یا تو من را .. اما فکر کنم - تو - بیشتر من را دوستداری چرا که اکثر اوقات فکرت را ، یادت را ، خیالت را ، صدای قدم هایت را ، شور جاریه حضورت را به سراغ دل من میفرستی که بدانم چقدر به یاد من هستی و مرا دوست داری .. جانم به قربان دل مهربانت مولای من .. می دانم این هزار سال را هم بهانه ی دوست داشتنم در پرده ماندی که انسان شوم و به نزدیکیه دروازه ی انتظارت برسم .. کاش من هم ترا همین اندازه دوست می داشتم تا لااقل یک سال نه یک ماه نه یک هفته نه یک روز نه یک ساعت را با یاد تو بگذرانم .. برایم دعا کن مولای من که تا آمدنت ، من ، هم به شکوه انسانیت برسم . ادامه مطلب ...
سالروز میلاد خجسته فاطمه زهرا (سلام الله علیها) سرور بانوان جهان، عطای خداوند سبحان، کوثر قرآن، همتای امیر مومنان و الگوی بی بدیل تمام جهانیان، بر همه مادران و زنان عالم مبارک باد . . .
چراغ خانه ات تابان بماند
گوشه دو چشماتون رو بکشید(مثل چینی ها)
و به تصویر زیر نگاه کنید
قشنگ بود ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اگه گفتید چه چیزی نوشته شده؟؟؟؟؟؟؟؟
ادامه مطلب ... دو شنبه 12 فروردين 1392برچسب:, :: 11:27 :: نويسنده : farhange منشاء ضرب المثل ها و فايده اشان ادامه مطلب ... یک شنبه 11 فروردين 1392برچسب:, :: 10:1 :: نويسنده : farhange
چفیه هاتان را به دست فراموشی سپردیم و وصیت نامه هایتان را نخوانده رها کردیم . چرا وقتی که گفتیم : چرا نمی دانیم شیمیائی چیست و زخم شیمیایی چقدر دردناک است رفتید ولی یادمان رفت که حتی یادمانتان را در یک هفته برگزار کنیم . ما ماندیم تا امروز از آنان بگوییم و فریاد برآوریم « ما از این گردنه آسان نگذشتیم ای قوم » ادامه مطلب ... شنبه 10 فروردين 1398برچسب:, :: 10:5 :: نويسنده : farhange نجوایی از مهدی اخوان ثالث با على موسى الرضا(ع)ادامه مطلب ... یک شنبه 4 فروردين 1392برچسب:, :: 13:3 :: نويسنده : farhange
چند روزیست که از دور و برم می ترسم بیشتر از همه از پشت سرم می ترسم من از این درد که در دام توام باکم نیست از هوایی که بخواهم بپرم می ترسم دردم از زخم تبر نیست که بر جان من است از علفها که شده تا کمرم می ترسم "دوش میگفت که فردا بدهم کام تو را " بعد از آن کام چه آید به سرم .... می ترسم رسم شهر است كه : " عاشق نشود هیچکسی " دردم عشق است .... ولي از پدرم مي ترسم غربت و بي كسي و دربه دري آسان است از هماني كه نيامد به سرم مي ترسم
ادامه مطلب ... دو شنبه 28 اسفند 1391برچسب:, :: 12:31 :: نويسنده : farhange نـیــلــوفـــر... (پست ثابت)از مرز خواب می گذشتم سایه ی تاریک یک نیلوفر روی همه ی این ویرانه فرو افتاده بود... کدامین باد،بی پروا دانه ی این نیلوفر را به سرزمین خواب من آورد؟ ادامه مطلب ... دو شنبه 28 اسفند 1391برچسب:, :: 12:29 :: نويسنده : farhange راه های موفقیت در زندگانی ۱:فکرصحیح و مثبت ۲:ایمانه به خدا
اهمیت افکار انسان در واقع همانگونه که قدرت تفکر با وجود منحصر به فرد خود در انسان ، انسان را از سایر موجودات متمایز میسازد تاثیرات عمیقی نیز روی زندگی او خواهد گذاشت.بر این اساس چگونگی افکار انسان ، چگونه درگیر شدن در افکار خود ، چگونگی سازمان دهی آنها و غلبه انواع خاصی از افکار بر ذهن فرد مورد توجه روانشناسان است
انوع افکار انسان در یک طبقه بندی بسیار ساده افکار انسان در دو مقوله مثبت و منفی دسته بندی میشود. این نوع از دسته بندی بسیار مورد توجه روانشناسان مشاوره و بویژه مشاورانی است که دیدگاه شناختی دارند. این دسته بندی دو نوع افکار مثبت و منفی در انسان شناسایی میشود و اعتقاد بر این است که غلبه هر یک از آنها بر ذهن فرد شیوه زندگی او را در حدی وسیع نشان میدهد. بطوری که همین افکار ساده به راحتی ممکن است موجب تفاوت سبک زندگی فرد با سایرین ، یا با خود او در مراحل مختلف شود.
افکار مثبت انسانبر اساس این دسته بندی افکارمثبت آن دسته از افکاری را شامل میشودکه تاثیرات مفیدی بر ذهن و رفتارفرد به جای میگذارند، هدایت کنندههستند و اغلب موجبات زندگیدلپذیر را فراهم میسازند. افرادی که دارایچنین افکاری هستند کمتر در داماسترسو فشار روانی گرفتار میشوند ویا حداقل به راحتی خود را میتواننداز چنین شرائطی رها کنند. این افراداعتماد به نفس بالاتری دارند،دید خوبی نسبت به خود دارند و بطور کلیافکار آنها حول و حوش خوب بودن ،سالم بودن و واقع بین بودن دور میزنند.نمونهای از افکار مثبت* من در موارد مختلف پیروز بودهامهر چند شکستهایی نیز داشتهام.* من فرد کارآیی هستم.* لازم نیست همه مثل هم باشند.* بعضی افراد دروغ میگویند.افکار منفی انسانافکار منفی تحریک کننده هیجانات منفی در انسان هستند.که اغلب در اثر وقایع بیرونی که بار منفی دارندبرای افراد ناراحت کنندههستند راه اندازی میشوند.این افکار چسبندگی فوقالعادهای در ذهنانسان دارند و درگیری و مشغله شدیدیبرای صاحب خود ایجاد میکنند.افتادن در چرخه این افکار و عدم تلاشبرای خارج شدن از این چرخه اغلبمشکلات جدی روانی را ممکن است به بار آورد. روانشناسان شناختیمعتقدند اغلب اضطرابها و افسردگیها ،اختلالات ارتباطی ، مشکلاتزناشویی و انواع مسائل دیگر از زندگیفرد ناشی از غلبه افکار منفی بر ذهن فرد است.بر این اساس هدف آنها گسترشحوزه و قلمرو افکار مثبتو به عبارتی مثبت اندیشی در افراد است.نمونهای از افکار منفی* من همیشه شکست میخورم.* دیگران نیز باید مثل من باشند.* هیچ کس نباید دروغ بگوید.* من فرد به درد بخوری نیستم.افکار هدفمند در مقابل افکار بیهدفافکار انسان را از لحاظ اینکه از یک هدفیا اهداف ویژهای پیروی میکنند یانه نیز میتوان دسته بندی کرد. افکار هدفمند آن دسته از افکاری هستندکه بر اساس اهداف ویژهای سازمان مییابند.و فرد با در نظر گرفتن آن اهداف ،افکار خود را نیز سازمان میدهد.بطوری که میتواند به صورت گام به گامبه تهیه مراحلی بپردازد که موجبرسیدن او به اهدافش میشود.مثل افکار مربوط به حل یک مسالهریاضی یا افکار مربوط به برنامه ریزی درسی
|
خبرنامه وب سایت: آمار وب سایت:
IranSkin go Up |